چهار شنبه ۱۲ تیر
اعلان ویژه شرکت در نظر سنجی مربوط به لوگوی جام جم فلسفه
از میان هفت لوگوی ارائه شده بهترین را برگزینید
· چند درصد از ترجمه ها قابل اعتماد است
گفت و گو با دکتر حمیدرضا آیت اللهى در باب ملاحظات هرمنوتیکى در ترجمه متون فلسفى و دینى
· اینجا واشنگتن است؛ عدالت و آزادی مایکل والزر ترجمه: جواد گنجی
آیا چپ در جهان ما رو به زوال است؟ نظری راجع به «ازبینرفتن» [چپ] ندارم- شاید در دهه شصت آنطور که میپنداشتیم قوی نبودیم، احتمالاً امروزه هم چنان که میپنداریم ضعیف نیستیم. در آن دوران، هنوز هم توهماتی درباره انسجام (coherence) ایدئولوژیک داشتیم و چهبسا حس میکردیم که واقعاً سرگرم ساختن سازمان و تشکیلاتایم. اما، دهه شصت هیچنوع باقیمانده تشکیلاتی بر جا نگذاشت، و ما دیگر نمیتوانیم هیچ توهمی درباره انسجام ایدئولوژیک داشته باشیم. معهذا، اگر همه «تکهپارهها» را هم جمع بزنید؛ طرفداران محیطزیست، فمینیستها، فعالان ضدجنگ، همه کسانی که هنوز هم برای حقوق مدنی مبارزه میکنند، طرفداران تکثرگرایی فرهنگی از هرنوع که باشند (البته، نه از هر نوع)، آمریکاییهای فعال در جامعه مدنی جهانی در سازمانهایی همچون سازمان بینالمللی عفو عمومی، سازمان نگهبان حقوق بشر و سازمان پزشکان بدون مرز، خوانندگان مجلات چپگرا و قسعلیهذا، گمان نمیکنم تعداد ما اینهمه کم شده باشد.
ک حالت التفاتی یک شیء واقعی یا غیرواقعی را بازنمایی میکند و معمولاً یک وضع امور کامل را بازنمایی میکند که میتواند واقعاً برقرار باشد یا نباشد. حالات التفاتی مثل باور همانند موارد عمومی بازنمود ارزش صدق دارند؛ این حالات مستلزم یا متضمن باورهای دیگرند؛ به نظر میرسد آنها از مفاهیمی تشکیل شدهاند و برای اینکه صادق باشند به این وابستهاند که میان ساختار درونی و وضع جهان تطابق برقرار باشد و در نتیجه، طبیعی است که دربارگیِ آنها را از باب دلالت ذهنی قلمداد کنیم.
· تاریکخانه انسان - دکتر سعید زیبا کلام
آنچه در عرصه ابلاغ اندیشه هاى دینى یا آموزه هاى دینى میان انسان ها مشترک است همانست که باعث مى شود انسان، دینى را برگیرد یا وانهد. همانست که تعیین مى کند انسان این یا آن آراى دینى را «انتخاب» یا گزینش کند. ما درباره این موجود سخن زیادى نمى توانیم بگوییم و انتخاب هایش را نیز نمى توانیم با توجه به یک یا چند نظریه درباره آن، تبیین کنیم. دلیل این ناتوانى این است که ما درباره این موجود چیزى نمى دانیم و مهم تر از آن، نظریه اى در اختیار نداریم تا چگونگى یا ساز و کار انتخاب هایش را به مدد آن تبیین کنیم.
· جهان دانشمحور و توهم دانایی
شعار و شاید بهتر باشد بگوییم ادعای «جهان دانشمحور»، چندین سال است به صورت یکی از کلیشههای همراهیکننده «جهانیشدن» و «دموکراتیزهشدن اطلاعات» به وسیله طرفداران بیقید و شرط این فرآیند در شکل و محتوایی که در حال حاضر دارد، تکرار میشود و به عنوان اصلی پذیرفته شده مطرح میشود که صرفاً باید بر سر ساز و کارها و چگونگی تحقق یافتن آن به تامل و یافتن راهحلهای مناسب پرداخت، بدون آنکه اصل آن را مورد پرسش قرار داد.
سه شنبه ۱۱ تیر
در بخش دوم امروز مطلب جدیدی در نشریات منتشر نشده است. (بخش دوم مختص نشریات است)
·
پیوند ذهن به رفتار نزد رفتارگرایی فلسفیاین واقعیت که "ذهن" یک نام جوهری است یا اینکه ما از "حالات ذهن" سخن میگوییم نباید ما را به این فرض بکشاند که "ذهن" مانند نام یک ماهیت بهخصوص عمل میکند و حالات ذهن، حالات این ماهیت هستند. اگر "ذهن" مانند "دانشگاه" مانند نام یک نوع ماهیت مادی یا غیرمادی ("روحی") عمل نمیکند چگونه عمل میکند؟ شاید ما اذهان را به موجوداتی، قابلیتی نسبت میدهیم که چنان خود را سازگار میسازند که ما میتوانیم بگوییم "از جهت عقلی "سازگار" ساخته شدهاند.
معنای ایمان در جغرافیاهای فکری مختلف. جالب است و ما به شما مشاهده آن را پیشنهاد می کنیم. نتوانستیم هیچ گونه خلاصه ای از آن ارائه دهیم. پس خود ببینید.
· تناقض از دموکراسی تا تمامیتخواهی - گفتوگو با عباس میلانی
اندیشه روسو در گیرودار انقلاب فرانسه تاثیرات عمیق و البته متناقضی از خود بر جای گذاشت. از یک سو ژاکوبنهایی که خواستار عمل انقلابی و اعدام شاه بودند خود را پیرو و ادامه دهنده اندیشه روسو میدانستند و هم اینکه اندیشههای روسو از سوی لیبرال دموکراتها بررسی و استفاده شد. این دوگانگی و دو سویی چگونه قابل تحلیل است؟
· سنت ما و محدویت رشد - خشایار دیهیمی
هگل در مقدمهاش بر کتاب تاریخ فلسفهاش مینویسد: «هر آنچه هر نسلی در علوم و از نظر تولید فکری به بار مینشاند میراث نسلهای متوالی است که انباشته شدهاند؛ این گوهر مقدسی است که همه نسلهای بشری شاکرانه و شادمانه هر آنچه را که در زندگی دست گیرشان بوده است، هر آنچه را که از دل طبیعت و از دل روح انسانی برآوردهاند به پایش ریختهاند. میراثبری در این معنا یعنی اینکه هم باید آن را بپذیریم و هم خودمان را بدان متعهد کنیم.»
· رویکردهای زندگی اصیل از دیدگاه مارسل۱1)
انکار هستی فرو افتادن به دام نهیلیسم و پلوئرالیسم افراطی است. اگر انسان هستی را انکارکند در واقع معنایی متعالی و وحدت بخش را انکار کردهاست که تکثر موجود در تمام حوادث تاریخی را غایت میبخشد و بدانها محتوا میدهد. اعتراف به هستی اعتراف به این است که سبب کرامت و معناداری حیات انسانی مشارکت انسان در چیزی سرمدی است.چنانکه گذشت هستی از مقوله راز است و پژوهش و کاوش درباره آن از کاوش در خویشتن آغاز میشود